کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

freemason

Freemasonry is a fraternal organisation that arose from obscure origins in the late 16th to early 17th century. Freemasonry now exists in various forms all over the world, with a membership estimated at around six million, including approximately 150,000 under the jurisdictions of the Grand Lodge of Scotland and Grand Lodge of Ireland, over a quarter of a million under the jurisdiction of the United Grand Lodge of England[1] and just under two million in the United States.[2]
The fraternity is administratively organised into independent Grand Lodges or sometimes Orients, each of which governs its own jurisdiction, which consists of subordinate (or constituent) Lodges. The various Grand Lodges recognise each other, or not, based upon adherence to landmarks (a Grand Lodge will usually deem other Grand Lodges who share common landmarks to be regular, and those that do not to be "irregular" or "clandestine").
There are also appendant bodies, which are organisations related to the main branch of Freemasonry, but with their own independent administration.

۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

Death to israel to language 57

مرگ بر اسرائیل به 57 زبان دنیا:

(در شبکه های اجتماعی و چت روم هاو ... نشر دهید)

persian : مرگ بر اسراییل

arabic: الموت لاسرائیل

english: Death to Israel

hebrew: מוות לישראל

afrikaans: Dood aan Israel

albanian: Vdekje Izraelit

armenian: Մահ Իսրայելին

azerbaijani: İsrailə ölüm

basque: Israelen Death

belarusian: Смерць Ізраілю

bengali: ইজরায়েলের মৃত্যু

bulgarian: Смърт на Израел

catalan: Mort a Israel

chinese (simplified): 以色列去死

chinese (traditional): 以色列去死

croation: Smrt Izraelu

czech: Smrt Izraeli

danish: Død over Israel

dutch: Dood aan Israël

estonian: Surm Iisraelile

filipino: Kamatayan sa Israel

finnish: Kuolema Israelille

french: Mort à Israël

galician: Morte a Israel

georgian: სიკვდილი ისრაელის

german: Tod für Israel

greek: Θάνατος στο Ισραήλ

gujarati: ઇઝરાયેલ મૃત્યુ

haitian creole: Lanmò ak pèp Izrayèl la

hindi: इसराइल की मौत

hungarian: Halál Izrael

lcelandic: Death til Ísrael

indonesian: Kematian bagi Israel

irish: Bás ar Iosrael

italian: Morte a Israele

japanese: イスラエルの死

kannada: ಇಸ್ರೇಲ್ ಡೆತ್

korean: 이스라엘에게 죽음을

latin: Mors Israhel

latvian: Nāve uz Izraēlu

lithuanian: Mirtis į Izraelį

macedonian: Смрт за Израел

malay: Kematian kepada Israel

maltese: Mewt għall-Iżrael

norwegian: Death to Israel

polish: Śmierć Izraelowi

portuguese: Morte a Israel

romanian: Moarte Israel

russian: Смерть Израилю

serbian: Смрт Израелу

slovak: Smrť Izraelu

slovenian: Smrt v Izrael

spanish: Muerte a Israel

swahili: Kifo kwa Israeli

swedish: Död åt Israel

tamil: இஸ்ரேலுக்கு இறப்பு

telugu: ఇజ్రాయెల్ కు మరణం

thai: ตายไปยังอิสราเอล\

turkish: İsrail'e Ölüm

ukrainian: Смерть Ізраїлю

urdu: اسرائیل کی موت

vietnamese: Cái chết đến Israel

welsh: Marwolaeth i Israel

yiddish: טויט צו ישראל

۱۳۹۰ آبان ۱۴, شنبه

shar az didane anishtan


روزی یك استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد.

او پرسید: (( آیا خداوند, هرچیزی راكه وجود دارد, آفریده است؟ ))

دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: (( بله ))

استاد پرسید: (( هرچیزی را؟! ))

پاسخ دانشجو این بود: (( بله;هرچیزی را. ))

استاد گفت: (( دراین حالت, خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شرمجود دارد.))

برای این سوال, دانشجو پاسخی نداشت و ساكت ماند.

ناگهان, دانشجوی دیگری دستش رابلند كرد و گفت:

(( استاد ممكن است از شما یك سوال بپرسم؟ ))

استاد پاسخ داد: (( البته ))

دانشجو پرسید: (( آیا سرما وجود دارد؟ ))

استاد پاسخ داد: (( البته, آیا شما هرگز احساس سرما نكرده اید؟ ))

دانشجو پاسخ داد: (( البته آقا, اما سرماوجود ندارد. طبق مطالعات علو فیزیك, سرما, عدم

تمام وكمال گرماست و شیء را تنها درصورتی می توان مطالعه كرد كه انرژی داشته باشد

و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یك شیء است كه انرژی آن را انتقال می دهد. بدون

گرما اشیاء بی حركت هستند, قابلیت واكنش ندارند; پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را

ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم . ))

دانشجو ادامه داد: (( وتاریكی ؟ ))

استاد پاسخ داد: (( تاریكی وجود دارد. ))

دانشجو گفت: (( شماباز هم در اشتباه هستیدآقا! تاریكی , فقدان كامل نور است. شما می

توانید نور و روشنایی را مطالعه كنید اما تاریكی را نمی توانید مطالعه كنید. منشور نیكولز,

تنوع رنگ های مختلف را نشان می دهد كه در آن طبق طول امواج نور, نور می تواند

تجزیه شود. تاریكی, لفظی ست كه ما ایجاد كرده ایم تا فقدان كامل نور را توضیح دهیم. ))

وسرانجام دانشجو ادامه داد: (( خداوند, شر را نیافریده است. شر, فقدان خدا در قلب افراد

است. شر فقدان عشق, انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها

وجود دارند و فقدانشان منجربه شر می شود. ))

نام این دانشجو (( آلبرت انیشتین )) بود.

anti mason


ماده‌انگاري در منابع ماسوني

«سلامي ايشينداغ» در كتاب خود با عنوان الهاماتي از فراماسونري مي‌نويسد:

كل فضا، اتمسفر، ستارگان، همة موجودات زنده و غيرزنده از اتم ساخته شده‌اند. بشر جز اجتماعِ اتفاقيِ اتم‌ها نيست. موازنة جريان الكتريسيته ميان اتم‌ها، بقاي موجودات زنده را تضمين مي‌كند. با از ميان رفتن اين توازن مي‌ميريم، به خاك بازمي‌گرديم و به اتم‌ها تبديل مي‌شويم. يعني ما همه از ماده و انرژي ساخته شده‌ايم و به ماده و انرژي بازمي‌گرديم. گياهان از اتم‌هاي ما استفاده مي‌كنند و همة موجودات، از جمله ما انسان‌ها از گياهان استفاده مي‌كنيم. همه چيز يك ماهيت دارد، اما چون مغز ما از ساير موجودات تكامل يافته‌تر است، صاحب هوشياري و شعور است. اگر به نتيجه روان‌شناسي تجربي نظر كنيم درمي‌يابيم آزمايش سه‌گانه احساسات، ذهن و قوة اراده نتيجة كاركرد متوازن سلول‌هاي قشايي مغز و هورمون‌هاست.

… علم اثبات‌گرا پذيرفته است كه هيچ چيز از هيچ به وجود نيامده و هيچ چيز نابود نمي‌شود. در نتيجه مي‌توان گفت نيازي نيست بشر نسبت به هيچ نوع قدرتي احساس قدرشناسي و تعهد كند. جهان مجموعة انرژي است كه نه آغازي دارد و نه پاياني. در اين مجموعه همه چيز متولد مي‌شود، نمو مي‌كند و مي‌ميرد، اما مجموعه هيچ‌گاه نابود نمي‌شود. تنها اشيا تغيير مي‌كنند و تبديل مي‌شوند. حقيقتاً چيزي به نام مرگ و زوال وجود ندارد؛ فقط تغيير و تبديل دائمي حاكم است. نمي‌توان چنين سؤال بزرگ و راز جهاني را به كمك قوانين علمي تشريح كرد. توضيحات غيرعلمي نيز چيزي جز توصيفات خيالي، تعصبات و عقايد باطل نيستند. بر مبناي منطق و علم اثبات‌گرا، صرف‌نظر از جسم مادي، روحي وجود ندارد.

نظريات بالا را مي‌توانيد در كتب متفكران ماده‌گرايي چون ماركس، اِنگلس، لنين، پوليتزر، ساگان و مانِد بيابيد.

ايشينداغ چنين ادامه مي‌دهد:

مي‌خواهم بعضي اصول و حقايق مورد تأييد فراماسون‌ها را به اختصار بيان كنم: براساس اصول ما حيات از يك سلول آغاز مي‌شود و در نتيجه تغيير شكل و نمو سلول انسان به وجود مي‌آيد. ماهيت و هدف اين وجود را نمي‌توان درك كرد. زندگي از آميزش ماده و انرژي آغاز مي‌شود و به آن خاتمه مي‌يابد. اگر معمار بزرگ كائنات را به عنوان حقيقتي والا، افق بي‌پايان خوبي و زيبايي، اوج تكامل و عالي‌ترين مقام و كمال مطلوب انسان بپذيريم و اگر آن را مجسم نكنيم، شايد خود را از تعصب درامان نگه داشته باشيم.

ماسوني كه تحت تعليم اين اصول و عقايد قرار گرفته وظيفه دارد مردم را تربيت كند … و به نيابت از مردم و حتي بدون تمايل آنها كار خود را انجام دهد.

روح و جهان آخرت:

ماسون‌ها رستاخيز پس از مرگ را در افسانة استاد حيرام به صورت نمادين مي‌پذيرند. اين رستاخيز نشان مي‌دهد حقيقت هميشه بر تاريكي و مرگ غلبه دارد. فراماسونري به مسئلة روح اهميتي نمي‌دهد. در فراماسونري، رستاخيز پس از مرگ يعني به ميراث گذاردن بعضي امور مادي و معنوي به انسان‌ها. كساني كه توانسته‌اند در اين زندگي كوتاه و فريبنده نام خود را جاودانه كنند، موفق شده‌اند و با ماندگار ساختن نام خود به دنبال شادمان كردن انسان‌ها و تضمين دنيايي مادي‌تر بودند. هدف آنان بالا بردن انگيزه‌هاي انساني بوده است كه بر زندگي انسان‌هاي زنده مؤثرند… . انسان‌هايي كه طي قرن‌ها ابديت را مي‌طلبند، با اعمال، خدمات و انديشه‌هاي خود به آن مي‌رسند و… اين به زندگي آنان معنا مي‌بخشد.

چنانچه تولستوي گفت: «در آن هنگام، بهشت همين جا بر روي زمين برپا مي‌شود و مردم به بهترين صورت ممكن كامياب مي‌شوند.6

ايشينداغ در مقالة پيشين چنين نوشت:

باوري وجود دارد بر اين مبنا كه از دو نيروي سازندة انسان: جسم و روح جسم مي‌ميرد اما روح باقي مي‌ماند و به جهان ارواح مي‌رود، در آنجا به حيات خود ادامه مي‌دهد و به فرمان خداوند در جسم ديگري حلول مي‌كند. اين باور با مفاهيم تغيير و تبديل مورد قبول ما سازگار نيست. نظرات فراماسونري را مي‌توان چنين تشريح كرد: پس از مرگ تنها خاطرات و دست‌يافت‌هاي شما به جاي مي‌ماند. اين نظرية فيلسوفانه و مبتني بر اصول منطق است. باورهاي مذهبي دربارة جاودانگي روح و رستاخيز با اصول منطق سازگار نيستند. ما اصول فكري خود را از نظام‌هاي فلسفي عقل‌گرا گرفته‌ايم، در نتيجه پاسخ اين سؤال را با مفاهيمي متفاوت و نه با مفاهيم مذهبي مي‌دهيم.

ماترياليسم ماسوني: خدا انگاري ماده

براي توليد يك شيء مادي اتم‌ها تركيب خاصي به خود مي‌گيرند. روح هر اتم نيروي توليدكنندة اين نظام است. چون روح عامل هوشياري است، هر شيء هوشمند بوده و به نسبتي از هوشمندي برخوردار است. انسان، حيوان، باكتري و مولكول هر يك به نسبتي هوشمندند.

اين باور ماترياليستي فراماسون‌ها نمود عقيده‌اي به نام «جاندار پنداري» است كه هر شيء را در طبيعت (كوه، آب، باد و غيره) صاحب روح خاص و هوشياري مي‌پندارد. ارسطو، فيلسوف يوناني اين نوع باور را با ماده‌انگاري (عقيده به اينكه ماده خلق نشده و مطلق است) تركيب نمود. اين باور به الحاد معاصر مبدل شده است. به عقيدة ماسون‌ها توازن و نظم موجود در نظام عالم نتيجه مادة است. در مقاله‌اي با موضوع «تكامل زمين» مي‌خوانيم:

فرسودگي چنان ضعيف صورت مي‌گيرد كه مي‌توان گفت حالت كنوني زمين در نتيجة هوشمندي پنهان ماگما (مايع درون هسته زمين) پديد آمده است. اگر اين‌گونه نبود آب در گودال‌ها انباشته نمي‌شد و تمام زمين را آب فرا مي‌گرفت.13

همچنين در مقاله ديگري چنين ادعا شده است:

آغاز حيات بر روي كرة زمين هنگامي بود كه يك سلول به وجود آمد. اين سلول بلافاصله به حركت درآمد و بر اثر انگيزشي مؤثر و متمردانه به دو بخش تقسيم شد و اين راه را تا بي‌نهايت ادامه داد. اما سلول‌هاي تقسيم شده قادر به ادراك هدفي براي سرگرداني خود نبودند و گويي به دليل ترس از اين سرگرداني و تحت تسلط نيروي غريزي حفظ بقا، با يكديگر به فعاليت پرداختند، به هم پيوستند و به صورت هماهنگ، دموكراتيك و فداكارانه به خلق اندام‌هاي حساس و حياتي اقدام نمودند.

در مقاله‌اي با عنوان «تفكراتي پيرامون تكامل همبستگي از ديدگاه علمي» مي‌خوانيم:

از ديدگاه مادي و تعامل مادة موجودات زنده، همة گياهان، حيوانات، ميكروب‌هاي مفيدي كه در زمين زندگي مي‌كنند و انسان‌ها، هماهنگي اسرارآميزي دارند. اين هماهنگي از سوي طبيعت مادر ترتيب داده شده. آنها پيوسته درگير نوعي همكاري و انسجام مؤثر هستند. بار ديگر تصريح مي‌كنم فراماسونري هر نوع جنبش روان‌شناسي ـ اجتماعي را كه به رفاه، صلح، امنيت و شادي و به طور خلاصه هر نوع جنبشي كه در طريق اومانيسم و اتحاد جهاني بشر گام بردارد، عامل پيش‌برد آرمان‌هاي خود مي‌داند و از آن حمايت مي‌كند.

مهم‌ترين نيروي پيش برنده آرمان‌هاي فراماسونري نظرية تكامل است كه حامي نوين ماترياليسم و اومانيسم به شمار مي‌رود.
please give opinion

۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

feramason

و اما فراماسونری چیست؟
می توان گفت این سؤالی است که افراد بسیاری قادر به پاسخ دادن نیستند و یا اطلاعات دقیقی در این رابطه ندارند. این در حالی است که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، برای مسلمانان امری لازم و ضروری است.
کلمه ی ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون ی فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست لژ نام دارد. فراماسونری جمعیتی سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در حریم آن نفوذ کند و اگر هم راه یافت، مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد؛ اما با این وجود، کسانی توانستند به حریم آن نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف و افشای اسرار آنها شوند. همه ی این افراد متفق الرأی هستند که: «مسئله از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.» (1)
فلسفه فراماسونري
خاستگاه فراماسونري اصول اعتقادي الحادي است. مفاهيم و علائم پنهان آن، اين موضوع را مورد تأييد قرار مي‌دهند. به همين سبب اصول آن با مذاهب توحيدي در تعارض است. «مايكل هاوارد»، مورخ آمريكايي در نوشته محرمانه‌اي كه مخصوص ماسون‌هاي عالي‌رتبه است مي‌نويسد:
چرا مسيحيت منتقد فراماسونري است؟ پاسخ اين سؤال در «رموز» فراماسونري نهفته است. اگر اين رموز در دسترس عموم قرار گيرد براي كساني كه از فلسفة آن مطلع نيستند قابل درك نخواهد بود. در حقيقت احتمال اينكه بسياري از اعضاي لژها نيز معناي رموز را درك كنند، پايين است. در محفل دروني فراماسونري، درميان كساني كه به درجات بالاي سازمان رسيده‌اند، ماسون‌هايي وجود دارند كه خود را وارثان سنت كهن و متعلق به دوران پيش از ميلاد مي‌دانند كه از اعصار پيشين به تواتر به آنها منتقل شده است.
ماسون‌هاي عالي‌رتبه دانش خاص خود را از ساير اعضا مخفي نگه مي‌دارند.
ماسون اعظم، «نكدت اجران» در اين باره مي‌نويسد:
بعضي ماسون‌ها گمان مي‌كنند فراماسونري نوعي سازمان نيمه‌مذهبي ـ نيمه‌خيريه است كه در آن مي‌توانند ارتباطات اجتماعي پسنديده داشته باشند و لذت ببرند. عده‌اي ديگر فكر مي‌كنند هدف فراماسونري اين است كه انسان‌هاي خوب را خوب‌تر كند. باز عده‌اي گمان مي‌كنند فراماسونري محل شخصيت‌سازي است. به طور خلاصه كساني كه با نحوه خواندن و نوشتن زبان خاص ما آشنا نيستند، معناي نمادها و تماثيل را به اين شكل درك مي‌كنند.
فراماسونري و اهداف آن براي آن عده اندكي از ماسون‌ها كه قادرند عميقاً در آن وارد شوند كاملاً متفاوت است. فراماسونري يعني دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ يعني واگذاردن راه و رسم زندگي كهنه و ورود به يك زندگي جديد باشكوه‌تر و اصيل‌تر … در پس رمزگرايي ساده و ابتدايي فراماسونري، دسته‌اي مكاشفات قرار دارند كه به ما كمك مي‌كنند به زندگي روحاني و عالي دست يابيم و به رموز هستي خود پي ببريم. بنابراين در اين زندگي روحاني، دستيابي به روشنگري ماسوني امكان‌پذير مي‌شود. تنها در اين صورت است كه مي‌توان به طبيعت و شرايط رشد و تكامل در آن پي برد.