مادهانگاري در منابع ماسوني
«سلامي ايشينداغ» در كتاب خود با عنوان الهاماتي از فراماسونري مينويسد:
كل فضا، اتمسفر، ستارگان، همة موجودات زنده و غيرزنده از اتم ساخته شدهاند. بشر جز اجتماعِ اتفاقيِ اتمها نيست. موازنة جريان الكتريسيته ميان اتمها، بقاي موجودات زنده را تضمين ميكند. با از ميان رفتن اين توازن ميميريم، به خاك بازميگرديم و به اتمها تبديل ميشويم. يعني ما همه از ماده و انرژي ساخته شدهايم و به ماده و انرژي بازميگرديم. گياهان از اتمهاي ما استفاده ميكنند و همة موجودات، از جمله ما انسانها از گياهان استفاده ميكنيم. همه چيز يك ماهيت دارد، اما چون مغز ما از ساير موجودات تكامل يافتهتر است، صاحب هوشياري و شعور است. اگر به نتيجه روانشناسي تجربي نظر كنيم درمييابيم آزمايش سهگانه احساسات، ذهن و قوة اراده نتيجة كاركرد متوازن سلولهاي قشايي مغز و هورمونهاست.
… علم اثباتگرا پذيرفته است كه هيچ چيز از هيچ به وجود نيامده و هيچ چيز نابود نميشود. در نتيجه ميتوان گفت نيازي نيست بشر نسبت به هيچ نوع قدرتي احساس قدرشناسي و تعهد كند. جهان مجموعة انرژي است كه نه آغازي دارد و نه پاياني. در اين مجموعه همه چيز متولد ميشود، نمو ميكند و ميميرد، اما مجموعه هيچگاه نابود نميشود. تنها اشيا تغيير ميكنند و تبديل ميشوند. حقيقتاً چيزي به نام مرگ و زوال وجود ندارد؛ فقط تغيير و تبديل دائمي حاكم است. نميتوان چنين سؤال بزرگ و راز جهاني را به كمك قوانين علمي تشريح كرد. توضيحات غيرعلمي نيز چيزي جز توصيفات خيالي، تعصبات و عقايد باطل نيستند. بر مبناي منطق و علم اثباتگرا، صرفنظر از جسم مادي، روحي وجود ندارد.
نظريات بالا را ميتوانيد در كتب متفكران مادهگرايي چون ماركس، اِنگلس، لنين، پوليتزر، ساگان و مانِد بيابيد.
ايشينداغ چنين ادامه ميدهد:
ميخواهم بعضي اصول و حقايق مورد تأييد فراماسونها را به اختصار بيان كنم: براساس اصول ما حيات از يك سلول آغاز ميشود و در نتيجه تغيير شكل و نمو سلول انسان به وجود ميآيد. ماهيت و هدف اين وجود را نميتوان درك كرد. زندگي از آميزش ماده و انرژي آغاز ميشود و به آن خاتمه مييابد. اگر معمار بزرگ كائنات را به عنوان حقيقتي والا، افق بيپايان خوبي و زيبايي، اوج تكامل و عاليترين مقام و كمال مطلوب انسان بپذيريم و اگر آن را مجسم نكنيم، شايد خود را از تعصب درامان نگه داشته باشيم.
ماسوني كه تحت تعليم اين اصول و عقايد قرار گرفته وظيفه دارد مردم را تربيت كند … و به نيابت از مردم و حتي بدون تمايل آنها كار خود را انجام دهد.
روح و جهان آخرت:
ماسونها رستاخيز پس از مرگ را در افسانة استاد حيرام به صورت نمادين ميپذيرند. اين رستاخيز نشان ميدهد حقيقت هميشه بر تاريكي و مرگ غلبه دارد. فراماسونري به مسئلة روح اهميتي نميدهد. در فراماسونري، رستاخيز پس از مرگ يعني به ميراث گذاردن بعضي امور مادي و معنوي به انسانها. كساني كه توانستهاند در اين زندگي كوتاه و فريبنده نام خود را جاودانه كنند، موفق شدهاند و با ماندگار ساختن نام خود به دنبال شادمان كردن انسانها و تضمين دنيايي ماديتر بودند. هدف آنان بالا بردن انگيزههاي انساني بوده است كه بر زندگي انسانهاي زنده مؤثرند… . انسانهايي كه طي قرنها ابديت را ميطلبند، با اعمال، خدمات و انديشههاي خود به آن ميرسند و… اين به زندگي آنان معنا ميبخشد.
چنانچه تولستوي گفت: «در آن هنگام، بهشت همين جا بر روي زمين برپا ميشود و مردم به بهترين صورت ممكن كامياب ميشوند.6
ايشينداغ در مقالة پيشين چنين نوشت:
باوري وجود دارد بر اين مبنا كه از دو نيروي سازندة انسان: جسم و روح جسم ميميرد اما روح باقي ميماند و به جهان ارواح ميرود، در آنجا به حيات خود ادامه ميدهد و به فرمان خداوند در جسم ديگري حلول ميكند. اين باور با مفاهيم تغيير و تبديل مورد قبول ما سازگار نيست. نظرات فراماسونري را ميتوان چنين تشريح كرد: پس از مرگ تنها خاطرات و دستيافتهاي شما به جاي ميماند. اين نظرية فيلسوفانه و مبتني بر اصول منطق است. باورهاي مذهبي دربارة جاودانگي روح و رستاخيز با اصول منطق سازگار نيستند. ما اصول فكري خود را از نظامهاي فلسفي عقلگرا گرفتهايم، در نتيجه پاسخ اين سؤال را با مفاهيمي متفاوت و نه با مفاهيم مذهبي ميدهيم.
ماترياليسم ماسوني: خدا انگاري ماده
براي توليد يك شيء مادي اتمها تركيب خاصي به خود ميگيرند. روح هر اتم نيروي توليدكنندة اين نظام است. چون روح عامل هوشياري است، هر شيء هوشمند بوده و به نسبتي از هوشمندي برخوردار است. انسان، حيوان، باكتري و مولكول هر يك به نسبتي هوشمندند.
اين باور ماترياليستي فراماسونها نمود عقيدهاي به نام «جاندار پنداري» است كه هر شيء را در طبيعت (كوه، آب، باد و غيره) صاحب روح خاص و هوشياري ميپندارد. ارسطو، فيلسوف يوناني اين نوع باور را با مادهانگاري (عقيده به اينكه ماده خلق نشده و مطلق است) تركيب نمود. اين باور به الحاد معاصر مبدل شده است. به عقيدة ماسونها توازن و نظم موجود در نظام عالم نتيجه مادة است. در مقالهاي با موضوع «تكامل زمين» ميخوانيم:
فرسودگي چنان ضعيف صورت ميگيرد كه ميتوان گفت حالت كنوني زمين در نتيجة هوشمندي پنهان ماگما (مايع درون هسته زمين) پديد آمده است. اگر اينگونه نبود آب در گودالها انباشته نميشد و تمام زمين را آب فرا ميگرفت.13
همچنين در مقاله ديگري چنين ادعا شده است:
آغاز حيات بر روي كرة زمين هنگامي بود كه يك سلول به وجود آمد. اين سلول بلافاصله به حركت درآمد و بر اثر انگيزشي مؤثر و متمردانه به دو بخش تقسيم شد و اين راه را تا بينهايت ادامه داد. اما سلولهاي تقسيم شده قادر به ادراك هدفي براي سرگرداني خود نبودند و گويي به دليل ترس از اين سرگرداني و تحت تسلط نيروي غريزي حفظ بقا، با يكديگر به فعاليت پرداختند، به هم پيوستند و به صورت هماهنگ، دموكراتيك و فداكارانه به خلق اندامهاي حساس و حياتي اقدام نمودند.
در مقالهاي با عنوان «تفكراتي پيرامون تكامل همبستگي از ديدگاه علمي» ميخوانيم:
از ديدگاه مادي و تعامل مادة موجودات زنده، همة گياهان، حيوانات، ميكروبهاي مفيدي كه در زمين زندگي ميكنند و انسانها، هماهنگي اسرارآميزي دارند. اين هماهنگي از سوي طبيعت مادر ترتيب داده شده. آنها پيوسته درگير نوعي همكاري و انسجام مؤثر هستند. بار ديگر تصريح ميكنم فراماسونري هر نوع جنبش روانشناسي ـ اجتماعي را كه به رفاه، صلح، امنيت و شادي و به طور خلاصه هر نوع جنبشي كه در طريق اومانيسم و اتحاد جهاني بشر گام بردارد، عامل پيشبرد آرمانهاي خود ميداند و از آن حمايت ميكند.
مهمترين نيروي پيش برنده آرمانهاي فراماسونري نظرية تكامل است كه حامي نوين ماترياليسم و اومانيسم به شمار ميرود.
please give opinion
please give opinion
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر